یکم اسفند ۱۳۴۷، در شهر نکا به دنیا آمد. فرزند ششم خانواده بود. مادرش هاجر قیصرزاده و پدرش ذبیح الله نام داشت. اول راهنمایی را در مدرسه فردوسی نکا خواند. مدتی در تراشکاری کار کرد. مجرد بود. به عنوان سرباز سپاه از لشکر ۲۵ کربلا، رسته مهندسی با تخصص تخریبچی در حبهه حضور یافت. سوم تیر ۱۳۶۶ (سال هفتم جنگ تحمیلی) در منطقه ماووت عراق و در عملیات نصر چهار بر اثر اصابت ترکش مین والمر به سینه در هجده سالگی به شهادت رسید. پیکرش پس از تشییع در گلزار شهدای شهر نکا دفن شد. ۱ - وصیتنامه شهید روحی[ویرایش]با سلام و درود برشهدای کربلا و شهدای کربلای ایران که با خون خود درخت انقلاب اسلامی را آبیاری کردند. و با سلام و درود برخانواده معظم شهدا که چنین فرزندانی را تقدیم انقلاب و مملکت خودکرده اند! اینجانب ابوالقاسم روحی به جهت حکم و فریضه الهی چند مطلبی را بعنوان وصیت نامه بحضور شما به رسم امانت و برای عمل به آن میگذارم. مادرم اگرمن شهید شدم ناراحت نباش ،میدانم که مرا از خدا خواسته اید و گرفتید و لطف خدا بایستی بودم و از خداوند دانا خیلی تشکر میکنم که مرا بطرف خودخواسته و در راه حق شیعه کرده،مادر مرا ببخشیدکه زحمتهای شما را جبران نکردم،شما برای من خیلی زحمت کشیدی،هجده سال با دستهای پر از پینه که با رنج و کوشش زیاد بوجود آمده است مرا بزرگ کردی، مادر راهی که من رفتم راهی است که امام حسین و یارانش در این راه شهید شده اند و جان شیرین خود را تقدیم اسلام کردند،و با این عمل ما را راهنمایی و فداکاری را به ما آموختند و به همین دلیل پیروی از امام خود به جبهه حق علیه باطل رفتم تا نگذارم که هیچکس به میهن و ناموس ما تجاوز کند و تا آخرین قطره خون خود راه امام حسین را ادامه خواهم داد. برادرانم من که ازین دنیا رفتم اما شما زنده هستید راه شهیدان را ادامه دهید و سنگر ما را خالی نگذارید،برادران مواظب مادرم باشید،خودتان میدانید که مادرمان چقدر برای ما زحمت کشید.برادرانم من که از کوچکی پدر خود را ندیده ام.همین مادرمان بود که کار پدر را میکرد.ما باید او را دوست بداریم و از او تشکر کنیم تا او از ما خشنود گردد.با خواهرانم رئوف بوده و مواطب آنها باشید. خواهرانم: وقتیکه من شهید شدم ناراحت نباشید میدانم که اگر کسی از دنیا برود برای خانواده اش ناراحتی زیاد دارد،اما شما میدانید که این راه حق است و شما باید خدا را شکر کنید که راهی جز این راه به ما نشان نداده است. مرا ببخشید که شما را ناراحت میکردم و سر شما را درد می آوردم،خواهرانم مواظب بچه های خود باشید آنها را دینی و اسلامی و مکتبی پرورش دهید. دوستانم:شما میدانید که من چطور بودم، وقتی به جبهه رفتم فهمیدم که راه حق این است جز این راه ،راه دیگری نروید و به جبهه بیایید تا چیزی یاد بگیرید و جای برادر خود را پر کنید، ای دوستانی که از کودکی با شما همراه بودم اگرکار بد یا خوبی انجام دهیم،باید بدانیم که روزقیامت جواب همه آنها را باید بدهیم. دوستانم به جبهه بروید و در راه حق با دشمن خود بجنگید،توبه کنید که دیگر وقتی برای پشیمان شدن نخواهد بود،دوستانم دیگر با شما عرضی ندارم دیگر مرا نخواهید دید،هر چه از من دیده اید مرا عفو کنید،هیچوقت دعا بجان امام را فراموش نکنید. خدایاخدایاتاانقلاب مهدی خمینی رانگهدار .والسلام ردههای این صفحه : شهدای شهرستان نکا | شهدای عملیات نصر چهار (استان مازندران) | مدفونان در آرامگاه شهر نکا
|