بغی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باغى بغى مصدر باغى، جمع باغى، بغاة مىباشد، در لغت به معنى طلب كردن، خواستن، فساد، تعدى، ظلم و خارج شدن از حد و حق آمده است. باغى به كسى مىگويند كه چيزى را طلب كند يا از حد خود تجاوز نمايد و ظلم و فساد كند. در اصطلاح باغى به كسى گفته مىشود كه از اطاعت امام عادل و بر حق سرپيچى نمايد و بر ضد او خروج كند. سرپيچى از اطاعت حاكم عادل شرط بغى است و فرقى ندارد كه حاكم عادل،
امام معصوم باشد يا
نایب امام معصوم باشد از قبيل مجتهد جامع الشرايط (
ولایت فقیه) شرط مهم عدالت رهبر است. صاحب جواهر نيز در اين باره مىگويد: «باغى كسى است كه عليه حكومت عادل قيام كند. صاحب حكومت خواه امام باشد يا غير امام.» علامه حلّى مىنويسد: جنگيدن بااهل بغى در زمان غيبت از طرف نايب عام امام هم واجب است.
[ویرایش]
الف-
ذوالفئة : يعنى كسانى كه تشكيلات نظامى محكم و سازمان يافتهاى دارند و به آن رجوع مىكنند، مثل: اهل شام و اصحاب معاويه در
جنگ صفین.
ب-
غیر ذوالفئة : گروهى كه متشكل نيستند و فرمانده و رهبرى ندارند كه از او دستور بگيرند يا اينكه گروه و مركزيتشان متلاشى شده است. مثل: اهل بصره و اصحاب جمل كه پس از
جنگ جمل تشكيلات و سازمانشان متلاشى شد.
اين تقسيم از نظر شيعه و برخى از شافعيه مورد قبول است.
[ویرایش]
در فقه اسلامى جنگ با هر دو دسته واجب است، ليكن هر كدام احكام مخصوص به خود دارند. دسته اوّل (ذوالفئه) مجروحان و اسيرانشان كشته شده و فراريانشان تعقيب مىشوند، امّا دسته دوّم (غيراز ذوالفئه) مجروحان و اسيرانشان كشته نمىشوند و فراريانشان تعقيب نمىگردند.
قرآن كريم مىفرمايد: «وَانْ طائِفَتانِ مِنَالْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَاصْلِحُوا بَيْنَهُما، فَانْ بَغَتْ احْداهُما عَلَىالْاخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتَّى تَفىءَ الى امْرِاللَّهِ» اگر دو طايفه از اهل ايمان با هم به جنگ برخيزند، شما مؤمنان بين اين دو گروه، صلح و آشتى بر قرار كنيد، و اگر يكى از آن دو طايفه به ديگرى ظلم كرد، شما با طايفه ظالم و باغى بجنگيد تا به فرمان خدا در آيند و ظلم را ترك كنند.
كلينى از عبدالله بن شريك و از پدرش چنين روايت كرده است: در جنگ صفين حضرت على كسانى را كه مقاومت مىكردند و همچنين مجروحان را مىكشت و فراريان را تعقيب مىكرد. امّا آن حضرت در جنگ جمل زمانى كه دشمن شكست خورد فرمود: فراريان را تعقيب نكنيد و مجروحان را نكشيد و هر كسى به خانه برود و درب را بندد در امان است؛ و اين دو سيره متفاوت است. زيرا در جنگ جمل فرماندهانشان كشته شده بودند؛ اما در صفّين معاويه زنده بود.
امام صادق (ع) پيرامون اين آيه در باره اهل بصره فرمود: «وَ هُمُ الَّذينَ بَغَوْا عَلى اميرَ الْمُؤْمِنينَ (ع) فَكانَ الْواجِبُ عَلَيْهِ قَتْلِهِمْ حَتَّى يَغيؤُا الى امْرِ اللَّهِ» اهل بصره و اصحاب جمل كسانى بودند كه بطورى ظالمانه با حضرت على جنگ كردند و بر على علیه السلام واجب بود كه با آنها بجنگند تا تسليم حق و امر الهى شوند.
توضيح: اهل بصره به رهبرى
عایشه از حكومت عدل امير مؤمنان سر برتافتند و بر ضد آن خروج كرده و جنگ جمل را به راه انداختند. امام نيز باآنان جنگيد و با شكستى كه نصيبشان ساخت، آنها را به تسيلم در برابر حق واداشت.
اهل بغی