بیمارستان ۵۲۸ صحرایی سومار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آذر ۱۳۶۵ بیمارستان صحرایی سومار با حضور کادر پزشکی متخصص از تمام کشور، تجهیز و آماده شد. این بیمارستان که تجهیزات پزشکی پیشرفته ای را در خود جای داده بود، در دامنۀ یک تپه و در فاصلۀ تنها ۲۳ کیلومتر از
خط مقدم قرار داشت. این بیمارستان پیشتر به صورت چند کانکس، در چند منطقۀ دیگر کرمانشاه مستقر و سپس به منطقۀ سومار آورده شده بود. در شرايط عادي، يك
بیمارستان صحرایی ارتش بايد در ۶۰ كيلومتري خط مقدم باشد. عده ای از پزشکان و پرستاران تصمیم گرفتند برای یاری رساندن بهتر به زخمی ها، به خط مقدم نزديكتر باشند. آنان در بيمارستان براي ارائۀ خدمات گوناگون درماني، از كمكهاي اوليه گرفته تا جراحي های بزرگ، آماده بودند. بیمارستان صحرایی ۵۲۸ جایی برای مداوای زخمی شدگان خط مقدم، در منطقۀ سومار بود. بیمارستان ۵۲۸ صحرایی سومار، سه دستگاه کانتینر برای اتاق عمل با چهار تخت و تجهیزات کامل داشت. برای استراحت کارکنان ثابت هم سوله هایی اختصاص داده شده بود. در زمان عملیات که کادر بیمارستان زیاد می شد، از چادرها استفاده می کردند.
در اوایل دی ،۱۳۶۵ همزمان با آماده سازي نیروهای رزمنده براي
عملیات کربلای ۶ نيروهاي عراقي با حمالت بسيار سنگين توپخانه و بمباران هوايي، منطقۀ سومار را هدف قرار دادند كه در نتيجۀ آن، تعداد زیادی از رزمندگان به شهادت رسیدند يا به شدت زخمي شدند. به اين ترتيب، سيل مجروحان به سمت بيمارستان صحرايي روانه شد. کمبود امکانات و نیرو، پاسخگوی تعداد زیاد مجروحان نبود. با این حال، پزشکان و پرستاران و امدادگران بیمارستان به سختی سرگرم مداوای مجروحان شدند. با این که در بیمارستان
پدافند هوایی داشتیم، اما هواپیماهای عراقی اول پدافند را میزدند و بعد شروع به بمباران مناطق دیگر می کردند. در همین روزها بود که نیروهای ایرانی توانستند یک خلبان عراقی را که
اجکت کرد دستگیر کنند. برای مداوا به بیمارستان ۵۲۸ آوردند. نیروهای
حفاظت اطلاعات آمدند بیمارستان تا از خلبان اطلاعات کسب کنند. خود خلبان پرسید: اینجا بیمارستان ۵۲۸ است؟ پرسیدند: چطور مگر؟ گفت: عراق درصدد
بمباران شیمیایی این بیمارستان تا دو سه روز آینده است. خلبان عراقی خبر بمباران شیمیایی توسط عراق را به نیروهای ایرانی داد. کارکنان بیمارستان هم تقریبا برای در امان ماندن از بمباران شیمیایی، به زیر پل کنار رودخانه میرفتند، اما وقتی دیدند خبری نشد، دیگر نرفتند. من روز ۹ دی ،۱۳۶۵ چند مجروح
ضربۀ مغزی را با بالگرد به کرمانشاه آورده بودم و دستور داشتم که مقداری تجهیزات اتاق عمل از
بیمارستان ۵۲۰ بگیرم و برای تدارک عملیات به بیمارستان ۵۲۸ ببرم. روز ۹ دی ،۱۳۶۵ هواپیماهای عراقی بر فراز آسمان پرواز ميكردند و اجسام عجيبي را به پايين مي انداختند: اين اجسام شبيه بادكنك و تكه هاي كاغذ، يا حتي بمب هاي دودزا بود. ما اصلا نمي توانستيم حدس بزنيم كه چرا هواپيماهاي عراقي اين اجسام عجيب را پرتاب ميكنند. اما روز بعد فهميديم كه در حال تعيين جهت وزش باد بوده اند. روز بعد، یعنی ۱۰ دی ،۱۳۶۵ نیروی هوایی عراق، خط مقدم جبهۀ ایران در نزدیکی سومار را بمباران شیمیایی کرد؛ همچنین بیمارستان ۵۲۸ سومار را. امكان نداشت كه بيمارستان را با جاي ديگري اشتباه بگيرند. يك حرف H بزرگ قرمز رنگ، به نشانۀ بيمارستان، روي سقف نقاشي شده بود. تمام جاده پر از آمبولانس هاي پارك شده بود.کاملا مشخص بود كه ساختمان ما، يك بيمارستان است...
روز حملۀ شیمیایی، روزی است که هیچوقت فراموش نمیکنم. ساعت ۸ صبح بود که ناگهان صدای ضدهوایی ها را شنیدم. بعد ۶ هواپیما را بالای سرم دیدم که در حال انداختن شش بمب معمولی بودند. توپخانۀ آنها نیز همچنان در حال شلیک به سمت بیمارستان بود. اما بیمارستان، دفاع هوایی نداشت و در این زمان، پر از سربازان زخمی بود. صدها رزمندۀ زخمی در حال انتقال به بیمارستان بودند؛ اما حملۀ شیمیایی با
گاز خردل در عصر این روز اتفاق افتاد. چهار هواپیمای عراقی، هشت بمب شیمیایی را در اطراف و داخل این بیمارستان انداختند. بسیاری از مجروحان و همچنین کادر پزشکی بیمارستان بلافاصله به شهادت رسیدند و کل بیمارستان فلج شد. عراق با این که می دانست بیمارستان تنها برای مداوای زخمی شدگان جنگ ساخته شده، از چند روز پیشتر در تدارک بمباران شیمیایی آن برآمده بود و با تشخیص و شناسایی جهت باد، روز مناسب را برای بمباران بیمارستان انتخاب کرده بود. برای پزشکان و پرستاران بیمارستان ،۵۲۸ این نوع حمله تازگی داشت. بمب های شیمیایی مثل بمب های متعارف منفجر نمی شوند، چون
چاشنی انفجاری ندارند. بعد از فرود بمب ها، پودر سفیدی از آنها خارج و دود و قطرات کوچک مایع با بوی سیر در همه جا پخش شده بود. یک بمب در ورودی بخش اورژانس بیمارستان افتاد. همۀ کسانی که داخل بخش اورژانس بودند، به دام افتادند و هیچکس نجات پیدا نکرد. یک بمب دیگر در نزدیکی اتاق عمل افتاد که دو پزشک در حال جراحی یک سرباز مجروح در آن بودند. همۀ آنان در همان روز یا روزهای بعد به شهادت رسیدند.
بالفاصله پس از پایان حمله، پزشکان و پرستارانی که زنده مانده بودند، بدون آگاهی از پیامدهای تنفس هوای مسموم، به بررسی میزان آسیب وارده به بیمارستان پرداختند: هیچکدام از ما، از
ماسک ضدگاز استفاده نکردیم. نه به این دلیل که ماسک را در آن لحظه همراه نداشتیم؛ اتفاقا ماسک ها در انبار بودند. بلکه به این دلیل که هیچکدام ما واقعا فکر نمی کردیم حملۀ شیمیایی اتفاق افتاده است. گاز خردل تمام منطقه را فراگرفته بود. پس از حادثۀ بمباران شیمیایی بیمارستان صحرایی سومار، فضای بیمارستان برای کسانی که پیشتر به این بیمارستان رفت و آمد داشتند، عجیب و دردناک بود. بیمارستان غیرعادی و اورژانس شلوغ بود. بیمارستان ساعت ۱۲:۳۰ بمباران شیمیایی شده بود. مجروحان بالفاصله با استفاده از اتوبوس هایی که با برداشتن صندلیها به آمبولانس تبدیل شده بودند، به تهران منتقل شدند. بسیاری از آنها در این زمان هنوز لباسهای آلوده به گاز خردل را به تن داشتند. بمباران شیمیایی بیمارستان ۵۲۸ صحرایی، یکی دیگر از فجایع جنگ تحمیلی بود که ناجوانمردی نیروهای بعثی عراق را به اثبات میرساند. با این حال، خاموشی مجامع جهانی و واکنش سرد و بی تفاوت آنها به این فجایع شگفت آور بود. در آمارهای اوليه، تلفات اين حمله ۴۰۰ مصدوم و ۲۰ شهيد ذکر شد که در روزهای بعد، به تدريج افزايش يافت. چند تن از پزشکان متخصص و استادان جراحی نيز در اين حمله به شهادت رسيدند. ايثار و شجاعت شهيد سرهنگ
دکتر احمد هجرتی كه امروز بيمارستان صحرايي سومار مزين به نام آن شهيد است، در حالي روي داد كه او در اتاق عمل بيمارستان صحرايي مشغول جراحی یک مجروح بود.