• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حسینعلی مددپور (بینوا آستانی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حسینعلی مددپور (بینوا آستانی)
Profile_shahid
اطلاعات شخصی
تولد ۱۳۳۹/۰۲/۰۱ روستای گلبستان
تحصیلات دیپلم علوم انسانی
وضعیت تاهل متاهل
نوع عضویت سرباز ارتش / ل ۶۴ ارومیه
تخصص دیدبان
شهادت ۱۳۶۱/۰۸/۱۵ عملیات محرم
محل دفن گلزار شهدای گلبستان

یکم اردیبهشت ۱۳۳۹، در روستای گلبستان از توابع شهرستان نکا دیده به جهان گشود. فرزند پنجم خانواده بود. مادرش زبیده بابایی‌آستانی و پدرش محمد نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم اقتصاد را در شهر بهشهر گرفت‌. نوزدهم شهریور ۱۳۶۱ ازدواج کرد. سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران بود و در لشکر ۶۴ پیاده ارومیه، رسته توپخانه، با تخصص دیدبان به اسلام خدمت کرد. پانزدهم آبان ۱۳۶۱ (سال سوم جنگ تحمیلی) در منطقه عین خوش و در عملیات محرم بر اثر اصابت ترکش به سر در بیست و دو سالگی به شهادت رسید. ده روز بعد آیت الله رضا صادقی گلوردی بر پیکرش اقامه نماز کرد و پس از تشییع در زادگاهش گلبستان دفن شد.


۱ - وصیتنامه شهید مددپور

[ویرایش]

بنام الله، بنام او که همه چیزم اوست. بنام او که زندگیم در جهت اوست بنام او که زنده به اویم ،بنام او که از اویم ،بنام او که اویم ،زندگیم بخاطر اوست شدنم در جهت اوست ،بودنم از اوست,رفتنم به اوست ،یارم اوست ،جانم اوست ،معشوقم اوست ،معبودم اوست ،مقصودم اوست ،راهم اوست،رفتنم به اوست ،امیدم اوست،احساس میکنم با قلبم یا ذره ذره وجودم ،با تمام سلول‌هایم احساس میکنم اما بیانش نتوانم کرد ،ای همه چیزم به یادت هستم به یادم باش که بی تو هیچ و پوچ خواهم بود. خدایا،به من دانشی ده که ترا بهتر بشناسم و زبانی ده که ترا بهتر وصف کنم و دلی ده که تو را بهتر درک کنم و حافظه ای ده که تو را همیشه بهترین در نظر گیرم و به من بینائی ده که ترا همیشه ببینم و باز احساس ده که ترا حس کنم و بمن تمام حواس را ده که تو را همیشه در خود حس کنم بار خدایا جهاد و تلاش و پیکار ما نه از آن جهت است که به پایگاه قدرتی برسیم و یا چیزی از کالای دنیا را به چنگ آوریم بلکه بدان جهت است که نشانه و پرچم های دین ترا براندازیم و در شهرهای تو شایستگی را هدیه آوریم تا بندگان ستم دیده تو امان یابند و ستمگران به کیفر خویش برسند . بار خدایا از عالم عالمیان می گریزم به تو پناه می آورم دیگر از این دنیای پست و مادی که همه در فکر چپاول دیگران هستند خسته شده ام خدا ، دلشکستم،افسردم ،خسته ام به تو روی می آورم به تو روی می آوریم ناامیدم نکن تنها امیدم تو هستی خدایا دوست دارم جنازه ام بسوزد و خاکستر شود و آن خاکستر را باد بیابان سوزان ببرد تا مکانی از زمین به عنوان قبر را کسب نکنم که دشمنان بگویند وی برای خاک می جنگید،خیر من برای اسلام و دینم و خدایم و به فرمان امام و رهبر مسلمین روح الله خمینی به جبهه رفتم و بر علیه صدامیان می جنگیدم و آخرش به آرزویم که همان شهادت بود رسیدم. درود بر خمینی بت شکن زمان ازاد کننده انسانها و رهبر انسانها و امید مستضعفین و محرومان درود بر خمینی که همزبان ملتهای رنج دیده است حرفهایش راه دین است و برای ستمدیگان و منتظران عدل است. من با همه التهاب و روزی ام برنامه های تنظیم شده زندگیم با همه وابستگی به خانواده ام و امروز پس از یک هفته از آغاز زندگی مشترک سلاح بر میدارم و به میدان نبرد می روم. ولی افسوس که ۲۲سال از عمرم گذشت و هنوز اندر خم یک کوچه ام زیرا از نعمتی که پروردگار به من داده سپاسگزاری نکرده ام و شرمنده ام و بیشتر از همه از نعمت بزرگ خداوند ناسپاسی کردم که امام و مرجع تقلید روح خدا خمینی بت شکن باشد توفیق نیافتم تا ایشان را از نزدیک زیارت کنم . توفیق نیافتم آنطور که باید در کنارش تفکر کنم و توفیق نیافتم که بیشتر بشناسمش ،افسوس و صد افسوس که با او هم عصر هستم ولی از ولایتش بهره نجستم و به فرامینش نیندیشیدم تا راه را بیابم.

خدمت پدرم و مادر عزیزم و گرامیم سلام : ممکن است وقتی شما این نوشته را می‌خوانید من دیگر نباشم و از حالت مادی که دارم خارج شده باشم چون برای یک مسلمان مرگی وجود ندارد و این حالت تحولی بیش نیست امیدوارم زیاد بی تابی نکنید که این کار از اجر شما می کاهد انسان برای گذراندن امتحان در این جهان آفریده شده و تمام کارها و مسائل برای امتحان است و فرزند دار شدن هم جزئی از این امتحان می باشد امانتی است پیش شما از طرف خداوند که در موقع لزوم آنرا باید پس دهید وانگهی این مرحله برای همه می باشد انا الله وانا الیه راجعون پس چه خوب است آدمی در راه خدا از این مرحله بگذرد. پدرم:درود بر تو که همانند ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی بدان و آگاه باش که اسماعیل است هرگز از فرمان باریتعالی سر باز نمی زند و مرگ در راه خدادرا جز سعادت نمی داند و زندگی را جز جهاد در راه عقیده درست نمی داند و شهادت را جز بهترین نعمتهای خداوند می‌داند مادرم:سلام بر تو که بالاخره بر احساسات مادرانه ات پیروز شدی و فرزندت را روانه میدان نبرد کفار و مسلمین کردی و در راه خدا هدیه به انقلاب اسلامی و من به وجود تو افتخار میکنم که مادر از سلاله فاطمه زهرا هستی ،و از پدر و مادرم می خواهم که هر بدی و ناراحتی از من دیدن مرا حلال کنند و هیچ گونه نگرانی در قلبشان راه ندهد.

همسرم:امیدوارم که در طول این چند هفته زندگی اگر در مواردی تندی کردم مرا ببخشید همسرم خداوند از تو راضی باشد چون من از تو راضی هستم همسرم زندگی یک کلاس درس بیش نیست که انسان باید دیر یا زود امتحان پس بدهد و اگر داوطلب به جبهه برای حق و اسلام عازم شدم شاید موقع امتحانم فرا رسیده باشد بهر حال از اینکه تو را تنها گذاشتم امیدوارم ببخشید چون ما ایمان داریم که نگهدار ما خداونداست و چون خدا را قادر مطلق می‌دانیم پس نگران نباش و گوش به فرمایشات امام کن و عمل کن و امیدوارم که گریه نکنی بلکه خوشحال باشی زیرا تو همسر شهید یاد او طلب یک لبیک گوی حسین زمانه هستی در ضمن همسر عزیزم بعد از من شما در سرنوشت خود مختار هستی امید وارم زندگی خو بی داشته باشید. ای برادران عزیز، هوشیار باشید و به غیر از اسلام و قرآن به چیز دیگری فکر نکنید هرچه خیر و صلاح انسان است در این کتاب نهفته است قران و شما نیز سعی کنید که خدا را ترویج نمائید و در این راه از دل و جان و مال خویش دریغ نفرمائید ای برادران عزیزم، و زمان حسین است و ایام عاشورا، ازبرادرانم می خواهم که اگر ازمن بدی دیده اند مرا ببخشندو حلالم کنند. ای خواهران عزیز ،حجاب و عفت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خودتان قرار دهید و همیشه فاطمه وار و زینب گونه زندگی و مبارزه کنید. خواهران،زینب گونه پیام شهیدان راه خدا را به گوش جهانیان برسانید و زینب گونه به ادامه راه شهیدان ادامه دهید، از خواهرانم می خواهم که اشک نریزند و عزاداری نکنند و می خواهم از آنها که اگر از من بدی دیده اند مرا ببخشند و حلالم کنند ،خانواده عزیزم از اینکه حس میکردم در مکانی قرار بگیرم و در سنگر نباشم غمگین بودم من نمی‌توانستم بخود بقبولانم که برادران خودم در مرزها شهید شوند و من هر روز شاهد این باشم که فلان قدر کشته یا زخمی شدند و در آخر از همه خانواده محترم خود کمال تشکر را دارم و افتخار به داشتن چنین والدینی می کنم که جوانی را در راه اسلام تربیت کرده‌اند تا جان خود را در راه اسلام ایثار می‌کند و این پیشامد را به آنها تبریک می گویم و در آخر برای تمام دوستانم سلام می‌رسانم و از تمام آنها می‌خواهم که اگر مواقعی اشتباهی از من دیدند به حساب اسلام نیاورند آن اشتباهات از من بود ندانستن من باعث شد که این اشتباهات رخ دهد و باز هم از تمام دوستانم می‌خواهم که مرا مورد بخشش قرار دهند و حلالم کنند و از تمام اهالی محترم می خواهم که حلالم کنند "آن مقدار پولی که دارم برای رزمندگان و جنگ زدگان و بازسازی مناطق جنگی مصرف کنید" خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج)خمینی را نگهدار






جعبه ابزار