چهارم دی ۱۳۴۷، در روستای تازهآبادکلا از توابع شهرستان نکا به دنیا آمد. فرزند ششم خانواده بود. مادرش کلثوم مختاریان و پدرش عیسی نام داشت. چهارم ابتدایی را در دبستان رازی (قدیم) در زادگاهش خواند. مجرد بود. مکانیک موتور سیکلت بود. به عنوان سرباز ارتش جمهوری اسلامی ایران از لشکر ۲۱ حمزه در جبهه حضور یافت. بیست و یکم تیر ۱۳۶۷ (سال هشتم جنگ تحمیلی) در منطقه عینخوش (دهلران) بر اثر حمله دشمن و نرسیدن آب و غذا به رزمندگان بر اثر تشنگی و گرسنگی در نوزده سالگی به شهادت رسید. بر پیکرش آیتالله حسین محمدیلائینی اقامه نماز کرد و پس از تشییع در زادگاهش تازهآباد دفن شد. ۱ - وصیتنامه شهید صادقی[ویرایش]بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان انقلاب اسلامی ایران و در هم کوبنده جهانخواران و تجاوزگران اسلام و ظالمين حرمين شريف . سلام بر امام زمان منجی عالم بشریت بیدار کننده و جلا دهنده روح و قلبهای محرومان و مظلومان جهان ، درود بيكران بر سلحشوران جبهه های نبرد حق علیه باطل و سلام بر تو ای سرزمین خونین ایران و ای سرزمین مقاوم بر خصم دون بتاز و استوار و مقاوم باش. پدر و مادر زحمتکشم در این برهه از زمان کشور عزیزمان از هر سومورد تجاوز بیگانگان قرار گرفته است انسان بیدار دل نمی تواند بنشیند و شاهد تاخت و تازگریهای آمریکا و مزدوران حلقه بگوشی باشد و من بعنوان یک انسان ایرانی برخود وظیفه اسلامی و انسانی و شرعی دانستم و به ندای امام لبیک گفتم و بر دشمن بعثی صهیونیستهای تا آخرین قطره خون خود و تا آخرین نفس میجنگم و مهاجمین را از وطن اسلامی بیرون میرانم پدر و مادر جان اگر در این نبرد جانانه به شهادت رسیدم براین شهادتم افتخار نمائید و مرا ببخشید که نتوانستم زحمات بی دریغ شما را جبران نمایم مادر عزیز و مهربانم شیر پاکت را بر من حلال کن و هرگز زحمات بی دریغ تو جبران نخواهد شد آری پدر و مادر جانم من سربازم و سربازی که از دشتهای سرسبز شمال گرفته تا هوای گرمسیر دهلران و یا گیلان غرب آمده ام که به جهانیان ثابت کنم که اسلام فرزندی دارد که از مکتبش و از نامش دفاع کند. بله سربازم . سربازی که میخواهد پرچم اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز در آورد با خون خودم این مزدوران آمریکا را بیرون میکنم چون مولا علی علیه السلام می فرماید "اشجع الناس من غلب هواه" شجاعترین مردم کسانی هستند که غلبه کنند بر نفسشان ، من هم امروز فرمایشات مولا و صاحبان ولی عصر و رهبر كبير انقلاب امام خمینی را تا پای جان انجام میدهم چون مکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد و پدر و مادرجان قامتتان را بگیرید و به ندای الله اکبر، خمینی رهبر سر دهید و سخن شهیدان را به مردم برسانید که همان سخن ما پیروی از قرآن و خدا می باشد پدر و مادر عزیزم کوه باشید و چون کوه استقامت کنید لحظه ای از نام و یاد خدا غافل نباشید در راه دین بکوشید که هر چه بکوشید باز کم است پدر و مادرم گریه نکنید و خوشحال باشید زیرا در راه هدف مقدس گام برداشته و جان باخته ام پدر و مادر بزرگوارم شما بوستان سبز وجود من هستید و من آن غنچه شما که شما مرا پروریدهای مادرم سلام بر تو که با مادرانه ات پیروز شدی و فرزندت را روانه میدان نبرد کفار بر مسلمین کردی و گفتی که تو در راه هدیه به انقلاب میکنم و من به وجود تو افتخار میکنم. در ضمن پدر عزیزم هر کجا که خودت میدانید مرا دفن کنید از اهالی محل و از دوستان و آشنایان و فامیلان هرچه که از من بدی دیدند مرا به بزرگواری خودتان عفو نمائید زیاد برای این اهالی مزاحمت ایجاد می نمودم چون زمانیکه تعمیرگاه موتور داشتم با صدای موتور سیکلت بر ایشان در دسر ایجاد میکردم در هر صورت مرا ببخشید در پایان سید باقر عزیزم گرچه برایتان شاگرد خوبی نبودم ولی برایم استاد والامقامی بودی و به من درس خوبی آموختی و هرگز زحمات شما را فراموش نخواهم کرد. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار ردههای این صفحه : شهدای ارتش جمهوری اسلامی ایران (شهرستان نکا) | شهدای روستای تازه آباد | شهدای شهرستان نکا | شهدای لشکر 21 حمزه استان مازندران
|