• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 
موسی کاکو
Musa_kakui
اطلاعات شخصی
تولد ۱۳۴۶/۰۳/۰۲ شهرنکا
تحصیلات پایان دوره ابتدایی
وضعیت تاهل مجرد
نوع عضویت سرباز سپاه / تی ۴۵ جوادالائمه
مسئولیت توضیحات
شهادت ۱۳۶۷/۰۵/۱۸ منطقه اروندکنار
محل دفن گلزار شهدای شهر نکا

دوم خرداد ۱۳۴۶، در شهر نکا به دنیا آمد. فرزند سوم خانواده بود. مادرش زینب خیبریان و پدرش علی اکبر نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. مدتی در صافکاری و جوشکاری شاگردی کرد. مجرد بود. به عنوان سرباز سپاه از تیپ ۴۵ جوادالائمه در جبهه حضور یافت. هجدهم مرداد ۱۳۶۷ (سال هشتم جنگ تحمیلی) در منطقه اروندکنار بر اثر اصابت گلوله به گردن قطع نخاع شد و در بیمارستان پانزده خرداد تهران در بیست و یک سالگی به شهادت رسید. دو روز بعد آیت الله حسین محمدی‌لائینی بر پیکرش نماز خواند و پس از تشییع در گلزار شهدای شهر نکا دفن شد.


۱ - وصیتنامه شهید کاکو

[ویرایش]

با سلام و درود به منجی عالم بشریت مهدی موعود و با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و با درود به تمامی برادران و خواهران مسلمان ایران اسلامی. اینجانب موسی کاکوئی سرباز کوچک امام زمان چند جمله وصیت نامه ای دارم که در این ورقه سفید جای میدهم ،اینجانب به ندای امام امت لبیک گفته و به جببه حق علیه باطل شتافتم و با دشمنان متجاوز بعثی جنگیدم و به درجه رفیع شهادت نائل آمدم،اینجانب به هیچکس منت نمی گذارم از اینکه به ندای رهبرم این ابراهیم زمان لبیک گفتم،وظیفه شرعی و انسانی بنده بود که برای حفظ ناموس خود و هموطنان خودم و کشورم به خصوص برای رضای خداوند بزرگ ،خالق همه موجودات عالم به جببه بروم. چند جمله سخنی دارم با پدر و مادر گرامی ام ؛ پدرم از اینکه بعضی وقتها به دستورات شما عمل نکردم مرا ببخشید و این عمل نکردن را به حساب اسلام و قرآن نیاورید بلکه کم عقل بودن بنده بود،مادر جان بالاخره به مادریت رسیدی و فرزندی را که در گهواره چوبی با آن سختیهای شب و روز و در آن هوای گرم و هوای سرد مدام در فکر من بوده اید که نکند من مریض شوم و اگر سرم درد میکرد خودت را میخوردی و خود را فدای من میکردی و با آن حالت مرا پرورش داده اید و به میدان نبرد جنگ فرستادید،مادرم هرگز پس از شهادتم به مردم و این ملت بپا خواسته و انقلابی و مسلمان منت نگذارید از اینکه فرزند از دست داده اید و مقصر اصلی را رژیم ندانید که جنگ بوجود آمده و فرزند از دست داده اید ،جنگ مشیّت خداوند بوده. چند جمله ای دارم برای خواهرانم و برادرانم:سلام عزیزان من،از شما برادران عزیزم و خواهران مهربان ،از شما عاجزانه خواستار این هستم که بعد از شهادتم در غم و اندوه نباشید که ضد انقلاب این بی دینان از غم و اندوه شما سوء استفاده مینمایند،همیشه به حرفهای پدر و مادرم و بزرگتر از خودتان گوش فرا دهید که سر مشق زندگی آینده شماست. خواهرانم،حفظ حجاب زینت توست،پس حجاب را در تمام مراحل زندگی حفظ نما و همیشه زینب وار زندگی نمائید. برادرانم نگذارید پدر ومادر زیاد غصه و ناراحتی کنند. چند جمله ای دارم برای دوستان و آشنایان و همسایگان محل: سلام و درود به شما ای دوستان خوب من،اگر احیانا خطائی یا اشتباهی در طول زندگی از من دیده اید مرا به بزرگواری خودتان ببخشید،دوستان و آشنایان هر شب جمعه سر مزارم بیائید و یادی از ما کنید،در ضمن پدر ومادر عزیز و بهتر از جانم اگر شهید شدم مرا در کنار برادر شهید حمید رضا ترکیان دفن نمائید تا شاید از آتش جهنم در امان باشم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته برادر شما موسی کاکوئی






جعبه ابزار