حاجی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حاج به معنی حج گزار است؛ کسی که مناسک حج را به جا آورده باشد. این کلمه در فارسی با گرفتن یای نسبت، به حاجی تبدیل شده و در ادبیات به همین صورت به کار رفته است: حاجی به ره کعبه و ما طالب دیدار / او خانه همی جوید و ما صاحب خانه
حافظ .
این کلمه به مرور زمان تبدیل به کلمه ای بومی در زبان فارسی گردید و با الف و نون جمع بسته شد: حاجیان آمدند با تعظیم/ شاکر از رحمت خدای رحیم
ناصرخسرو [ویرایش]
در زمانهای پیشین به علت دوری مسافت و نبود وسایلی چون
هواپیما ، شمار افرادی که می توانستند از
ایران به سفر حج بروند کم بود. به همین دلیل حاجیان هر شهر، آدم های شناخته شده و معمولا مورد احترام و اعتماد اهالی بودند. در دوره
پهلوی اول که به اسم پیشرفت، نوگرایی و تجدد، با مذهب و نمادهای آن مخالفت می شد و گاهی این مخالفت ها به خشونت و خونریزی هم می انجامید، حاجی به عنوان یکی از نمادهای مذهب مورد حمله قرار گرفت. این کار بیشتر در قالب ادبیات نو، یعنی قصه کوتاه، داستان بلند و رمان صورت پذیرفت. در این داستان ها حاجی، فردی پولدار، فرصت طلب و با چشم هایی ناپاک معرفی می شد؛ کسی که حاجی شدن برای او نه به معنی انجام تکلیفی الهی، بلکه پیدا کردن فرصتی بود که بتواند به خواسته های خود برسد. البته در بین اینان کسانی هم مستحق به دست آوردن لقب حاجی نبودند و آخرت خود را فدای دنیای خود کرده بودند، اما در ادبیات آن زمان این دو گروه از همدیگر جدا نمی شدند و حاجی سمبل همان صفات ناشایست شناسانده می شد.
با وجود مبارزات مستقیم و غیرمستقیمی که با مذهب صورت گرفت، سفر حج، دگرگونی روحی حاصل از مراسم حج، و رسیدن به جایگاه معنوی حاجیان، همچنان منزلت خود را در میان جامعه حفظ کرد و تقاضا و حتی کوشش برای این سفر روحانی بیشتر و بیشتر شد. در حال حاضر رفتن به سفر
حج تمتع به دلیل درخواست های فراوان، با نوبت و پس از چند سال انتظار صورت می گیرد. در گذشته نیز مثل امروز ، در گفت و گوهای روزمره و محاورات جاری جامعه، حاجی به عنوان لقب فردی که باید مورد احترام قرار گیرد، به کار می رفت. با وقوع جنگ تحمیلی و ایجاد فضای تازه فرهنگی در جبهه ها، واژه حاجی در آنجا کاربرد جدیدی پیدا کرد. رزمندگان به
فرمانده خود حاجی می گفتند که کنایه از مقام بالای او داشت.