|
| ||||||||||||||||||||
نهم آذر ۱۳۴۶، در روستای زرندین‌سفلی از توابع شهرستان نکا دیده به جهان گشود. فرزند ششم خانواده بود. پدرش علیرضا، کشاورزی می‌کرد و مادرش صغری ندیم زرندینی نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. در مکانیکی کار می‌کرد. مجرد بود. به عنوان سرباز از لشکر ۲۵ کربلا، رسته بهداشت و با تخصص راننده آمبولانس در جبهه حضور یافت. بیست و دوم دی ۱۳۶۵ (سال هفتم جنگ تحمیلی) در منطقه شلمچه و در عملیات کربلای پنج بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر در نوزده سالگی به شهادت رسید. آیت‌الله حسین محمدی‌لائینی بر پیکرش اقامه نماز کرد و پس از تشییع در حیاط مسجد زادگاهش زرندین دفن شد. ۱ - وصیتنامه شهید سالخورده[ویرایش]به نام خداوند بخشنده مهربان آنکه تمامی جهان را آفریده و به تمامی انسانها یاری می بخشد در اول وصیت نامه خود سلام بر مهدی موعود . سلام بر آن یگانه رهبر مسلمان جهان سلام بر امام زمان منجی عالم بشریت امام زمان سلام و درود فراوان بر آن یگانه مرجع تقلید و نایب بر حقش امام خمینی و سلام و درود بر تمامی شهدا جنگ تحمیلی درود بر تمامی مجروحین و جانبازان اسلام، و تمامی اسرای ایران که در عراق بسر میبرند و سلام بر پدر مادری که با ایثار شگفت انگیزشان چنین فرزندانی را فدای قرآن و اسلام کردند، و سلام من بر آن پدر و مادر خودم که مرا به این سن و سال رسانده و با دلی شاد و خوشحال هدیه قرآن نمودند. سلام من برا برادران و خواهرانم و سلام بر من بر تمامی بستگان و فامیلان و دوستان و آشنایان. صحبتی دارم، با پدر و مادرم : پدرجان و مادرجان هیچگاه ناراحت نباشید که فرزندانتان شهید شده است، و هیچوقت فکر نکنید که فرزندتان بین شما نیست بلکه شهید همیشه زنده است. و در نزد خدایش روزی میخورد. و من از شما می خواهم که بچه های خود را مثل علی اکبر و علی اصغر تربیت کرده و سعی کنید که همیشه در راه اسلام کوشش کنند. برادرانم از شما میخواهم که نگذارید اسلحه ام به زمین افتد و در همان پشت جبهه مزوران داخلی را از بین ببرید و نگذارید به اسلام آسیب وارد کنند. سخنی دارم با خواهرانم و زن داداشهای مهربان ،من از شما میخواهم که حجاب اسلامی را رعایت کنید چون حجاب شما مثل خون شهید کوبنده است شما در پشت جبهه با حجاب و ما در جبهه با خون این کفار بعثی را به هلاکت برسانیم و بعد از نبود من گریه و زاری نکنید شما باید افتخار کنید که برادرتان در راه اسلام با خون خویش راه کربلا را باز نموده. سخنی دارم با دوستان خودم دوستان عزیز من هیچگاه فکر نکنید که من در جمع شما نیستم، بلکه من شهید زنده هستم و در نزد خدایم روزی می خورم و از شما می خواهم که نگذارید اسلحه ام به زمین افتد بیایید در جبهه ها بجنگید و با خون خود راه کربلا را باز کنید تا پدران و مادران ما بتوانند قبر شش گوشه امام حسین را زیارت کنند دوستان و فاميلان من شما بايد بدانید که ما برای تصرف خاک عراق نمیجنگیم و آمریکا و دیگر کشورهای ابر قدرت باید بداند که ما می خواهیم تمامی احکام اسلام را در تمامی جهان گسترده نماییم و مقصودمان این است که باید تمامی کفار را به هلاکت برسانیم. ای آمریکا و دیگر و دیگر کشورهای ابر قدرت ما می خواهیم با خون خود تمام احکام اسلام را در سراسر جهان گسترده نماییم و میخواهیم به شما بفهمانیم که، اسلام زنده است و شما فکر این نباشید که اسلام زنده نیست با خون خود اسلام را زنده خواهیم کرد و دوباره سخنی دارم با پدر و مادرم، پدر جان و مادرجان اگر من شهید شدم من را در حیاط مسجد دفن نمایید، و اگر بدی از من دیده اید مرا ببخشید از برادران و خواهرانم میخواهم که بعد از شهادت من گریه و زاری نکنند و اگر بدی از من دیدید، مرا ببخشید از فامیلان و دوستان می خواهم هر کسی از من بدی دیده است از روی قلب مرا ببخشید در خاتمه با همگی خداحافظی کرده و شما را به خدا می سپارم. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار رده‌های این صفحه : شهدای روستای زرندین سفلی | شهدای شهرستان نکا | شهدای عملیات کربلای پنج (استان مازندران)
|
||||||||||||||||||||
