• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 
عباس زرین کوهساری
Abas_Zarin_kuhsari
اطلاعات شخصی
تولد ۱۳۴۲/۰۲/۱۰ کوهسارکنده
تحصیلات پایان دوره ابتدایی
وضعیت تاهل متاهل / دو فرزند
نوع عضویت پاسدار / ل ۲۵ کربلا
مسئولیت فرمانده گروهان
شهادت ۱۳۶۷/۰۲/۰۳ بیاره عراق
محل دفن گلزار شهدای کوهسارکنده

دهم اردیبهشت ۱۳۴۲، در روستای کوهسارکنده از توابع شهرستان نکا به دنیا آمد. پنجمین فرزند خانواده بود. مادرش خیران باقری و پدرش اسماعیل نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی در زادگاهش درس خواند. سال ۱۳۶۱ ازدواج نمود و صاحب دو پسر (علی، حسین) شد. عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و در لشکر ۲۵ کربلا، با مسئولیت فرمانده گروهان در رسته مخابرات، با تخصص بیسیم چی به اسلام خدمت کرد. سوم اردیبهشت ۱۳۶۷ (سال هشتم جنگ تحمیلی) در منطقه بیاره عراق در سن بیست و پنج سالگی به شهادت رسید. پیکرش پس از تشییع و اقامه نماز توسط آیت‌الله حسین محمدی‌لائینی در زادگاهش کوهسارکنده دفن شد.


۱ - وصیتنامه شهید زرین

[ویرایش]

به نام خدائی که یاری دهنده مستضعفان و دشمن مستکبران و ظالمان است. به نام خدایی که وعده پیروزی و نصرت را به صابران داده است. سخنی دارم با ملت غیور و سلحشور و مؤمن ایران و آن این است که متحد باشید و امام امت را تنها نگذارید و به ندای امام خمینی پاسخ مثبت دهید که همان ندای امام حسین است و او را هیچگاه تنها نگذارید و او را یاری کنید و امام امت در این زمان ندا بر آورد هل من ناصر ینصرنی و حسینیان لبیک گویان وارد میدان نبرد میشوند و به ندای امام لبیک می گویند و به فرمان او جهاد میکنند، جهادی مقدس که خداوند می فرماید: کسانی که در راه من جهاد کنند اجری بی حساب برای آنان نوشته خواهد شد. پس شما امام را تنها نگذارید و هیچگاه از خداوند غافل نشوید که سرچشمه همه آنها از اوست. شما باید جبهه را گرم نگه دارید و نسبت به هم جبهه گیری نکنید و مسائل را زود حل کنید و در بسیج شرکت کنید و در بین خود اختلاف و جدائی نیندازید. دشمن از هر راهی که دست زده با جواب دندان شکن اسلامیان مواجه شده تنها راهی که برای آنها مانده فقط جدائی و تفرقه می باشد. آنها از راه تفرقه بیندازید حکومت کن استفاده میکنند. شما جبهه را پر کنید و هیچگاه تن به ذلت ندهید چون از سرور و سالار شهیدان خواستند که سازش کنند امام حسین جواب داد: هیهات من الذله و شما باید درس شجاعت و شهامت و دلیری را از این ابر مرد تاریخ بگیرید، و شما باید مثل حسین وارد جنگ شوید، و مثل حسین به شهادت برسید، و شما باید هیچگاه تن به صلح و سازش ندهید و تا اگر با کافران و مزدوران از خدا بی خبر صلح کنید ملت ها چه میگویند و امام زمان چه میگوید و شهدا چه میگویند به ما؟ پس تا پیروزی نهایی برعلیه آنها بجنگید و هیچگاه از پای ننشینید، و تا برپا کردن پرچم لااله الالله از پای ننشینید و همچون کوهی استوار باشید.

سخنی دارم با پدر و مادر عزیز و گرامی خودم، و آن اینست که هیچگاه برای من گریه در میان مردم نکنند و از آنها میخواهم که مرا به بزرگیشان ببخشند. ای پدر و مادرم هرگاه خواستید برای من گریه کنید با یاد مظلومیت سرور و سالار شهیدان اسلام که با مظلومیت به شهادت رسیدند گریه کنید که جز زینب سلام الله هیچکس نبود که برای آنها گریه و زاری کند و از مادرم میخواهم که چون زینب باشد و هیچگاه از شهید شدن من گریه نکنید من هم میدانم که داغ جوان سخت است، ولی چه کنم من مشتعل عشق علیم و شما ای پدر زحمتهای شما را از یاد نمیبرم زیرا که در سختی و ناراحتی بودی و مرا به مسائل اسلامی فرا خواندی و مرا تربیت صحیح کردید تا مرا به این درجه شهادت رسانیدید تشکر میکنم و سخنی دارم با برادرانم و آن این است که هیچگاه برایم ناراحتی نکنید و جبهه را گرم نگه دارید و در پشت جبهه همچون کوهی استوار باشید و به حرفهای این مزدوران گوش ندهید و هیچگاه با آنها تن به سازش ندهید و امام امت را تنها نگذارید و با مسائل اسلامی و صحیح عمل کنید و هیچگاه برای من در میان مردم گریه نکنید چون موجب خوشی دشمنان اسلام می شود. از شما می خواهم که راه مرا ادامه دهید چون راهی را که من انتخاب کردم چیزی جز برای احیای دین خدا نبوده است و بروید در جبهه های جنگ اسلحه مرا که به زمین افتاده نگذارید که در دست دشمنان اسلام بیفتد. و شما باید تا پیروزی اسلام بر علیه کفر تا پای جان بایستید و هیچگاه صلح و سازش نکنید، که موجب از بین رفتن اسلام می شود. در نتیجه ننگ و ذلت برای مسلمین باقی می ماند و سخنی با خواهرانم و آن این است که چون زینب سلام الله علیه باشید و در میان مردم انقلابی و اسلامی رفتار نمایید و از وظیفه اصلی خود که تربیت فرزندان صحیح و مؤمن و مخلص برای خداست، غافل نشوید و در میان مردم برای من گریه نکنید، چون دشمنان استفاده کرده و در نتیجه موجب ناراحتی شما می شود و تن به سازش ندهید مثل زینب باشید

سخنی دارم با همسرم از شما همسرم می خواهم مرا ببخشید از این که شما را تنها گذاشتم و بچه ها را یتیم کردم چون من رفتم و جنگ کردم به خاطر دفاع از اسلام و به خاطر این به جبهه رفتم که ندای امام امت را شنیدم و دیدم که اسلام در خطر است و به کمک چون من نیازمند است و رفتم و ندای امام را لبیک گفتم در آخر از همه شما طلب بخشش مینمایم در ضمن بنا به وظیفه شرعی وصی من پدرم و ناظر مادرم میباشد. والسلام






جعبه ابزار