• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محمد علی شعبانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نام دکتر حسینی برای زندانیان سیاسی سالهای پایانی حکومت محمدرضا پهلوی یادآور یکی از شکنجه گران وحشی ساواک است. شهرت این شکنجه گر به خارج از مرزها هم رسیده بود جیمز بیل در کتاب شیر و عقاب مینویسد که شکنجه گران بدنام ساواک همچون حسینی که به آنها دکتر میگفتند در سیاه چال های ساواک مهارت خود را در شکنجه مبارزان به رخ می کشیدند.

محمد علی شعبانی که بعدها نام مستعار دکتر حسینی را برای خود برگزید سال ۱۳۰۲ ش در خمین متولد شد. شعبانی حتی موفق نشد تحصیلات دوره ابتدایی اش را به پایان برساند. شعبانی در هجده سالگی به ارتش پیوست و همزمان با کودتای امریکایی انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با درجه گروهبانی در رکن ۲ ارتش خدمت می کرد. شعبانی پس از تأسیس ساواک به آنجا منتقل و در اداره سوم مشغول به کار شد و پس از آن نام دکتر حسینی را برای خود برگزید. حسینی مدتی نیز به عنوان مدیر داخلی زندان اوین در شکنجه و بازجویی زندانیان سیاسی شرکت کرد وی برای شکنجه و اعتراف گرفتن از مبارزان دوره های مختلفی همچون استفاده از شوک الکتریکی و آپولو را گذراند پس از تأسیس کمیته مشترک ضد خراب کاری به آنجا منتقل شد و به عنوان یکی از شکنجه گران به بازجویی از مبارزان پرداخت. اکثر زندانیان سیاسی از حسینی به عنوان یکی از وحشی ترین شکنجه گران ساواک یاد کرده اند که ظاهرش وحشتناک و شبیه گوریل بود. عزت شاهی که در کمیته مشترک ضد خراب کاری زندانی بود در خاطراتش درباره حسینی می نویسد؛ وقتی برای اولین بار او را دیدم یاد دراکولا افتادم حتی دیدن قیافه حسینی هم شکنجه بود ریختش دندانهایشان چشمهایش وحشتناک بود.

در اولین بازجویی هر چقدر حسینی با شلاق عزت شاهی را زد نتوانست هیچ حرفی از او بیرون بکشد. مدتی بعد بازجوی دیگری به کمک حسینی آمد و در پایان بازجویی ناخن های دست و پای عزت شاهی کنده شد و دو دندان او شکست اما این پایان کار نبود. در آن شب که مصادف با شب نوزدهم ماه رمضان شب قدر بود حسینی دوباره به سراغ عزت شاهی آمد و او را لخت کرده شمعی روشن کرد که پارافین ذوب شده آن چکه چکه بدن عزت شاهی را میسوزاند. آنها با فندک هم موهای بدن و ریش عزت شاهی را سوزاندند... جالب آنکه بازجویان نام عزت شاهی را حیوان وحشی گذاشته بودند :اما بازجویان در پایان شکنجه اعصابشان خرد شد و پس از خوردن شراب و قرص اعصاب به عزت شاهی گفتند تو ما را دیوانه کردی حسینی که در اواخر عمر به تریاک معتاد شده بود در شلاق زدن به کف پای زندانیان تخصص داشت. او کف پا را به نه قسمت تقسیم میکرد و چنان شلاق را فرود میآورد که میشد جای ضربات آن را شمرد. حسینی در طول بیست سال فعالیت در ساواک و کمیته مشترک ضد خراب کاری به واسطه نقش فعالی که در اعتراف گرفتن از مبارزان داشت بیش از ده بار مورد تشویق قرار گرفت و نشان درجه سه کوشش و مدال درجه دو خدمت دریافت کرد.

با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ حسینی که موفق به فرار از کشور نشده بود در تهران پنهان شد. اما در ۲۴ اسفند ۱۳۵۷ محل اختفای وی در خیابان خوش شمالی به محاصره درآمد و حسینی که میدانست پس از بازداشت چه حکمی در انتظارش است با اسلحه کمری سرش را هدف قرار داد و خودکشی کرد و بلافاصله به بیمارستان امام خمینی منتقل شد اما سرانجام در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ در بیمارستان مرد.


رده‌های این صفحه : افراد در دوره پهلوی




جعبه ابزار